به گزارش خبرگزاری حوزه، خاطره ای از شهید آرمان علی‌وردی مربوط به دعوت به مشارکت مردم در انتخابات، از کتاب «اثر انگشت» تقدیم حضور علاقه مندان می گردد:

چند گروه شده بودیم و هر روز یک گروه آتش به اختیار می رفتیم بازار تهران برای تبلیغ.

آرمان برخلاف بقیه طلبه ها هر روز می آمد. انگار کار و زندگی اش را برای انتخابات تعطیل کرده بود.

آن روز جمعیت زیادی دور آرمان جمع شده بودند، هم خوب حرف می زد و هم خوب تحلیل داشت. به همین راحتی ها هم عصبانی نمی شد.

وسط بحث جوانی از کوره در رفت و شروع کرد به بد و بیراه گفتن؛ «شما هم همتون جیره خورید، جمع کنید این بساط رو، چقدر بهتون پول دادن؟».

آرمان با لبخندی دست جوان را گرفت و کنار کشید. یک لیوان چای برایش ریخت و گفت: «اینطوری که شما میگین نیست، این چایی رو هم با پول خودمون گرفتیم، اگه داد و بیداد نمی کنی بیا با هم حرف بزنیم.»

رفتند و نشستند روی سکویی و که همان نزدیکی بود. چیزی نگذشت که صدای خنده شان بلند شد.آن جوان صورت آرمان را بوسید، عذرخواهی کرد و رفت.

منبع: «کتاب اثر انگشت»، انتشارات حماسه یاران